داستان سگ

داستان سگ

شكارچي پرنده،سگي خريد.سگي كه وي‍‍ژگي منحصر به فردي مانند راه رفتن بر روي آب را داشت.

وي از اين ويژگي سگ اش  بسيار خوشحال بودومشتاق بود كه قضيه را به دوستانش بگويد.براي

همين يكي از دوستانش را به شكار مرغابي در بركه اي دعوت كرد.او ودوستش شكار را شروع كردند

وچندين مرغابي شكار كردند.بعد به سگش دستور داد كه مرغابي ها را جمع كند.در تمام مدت شكار،

سگ روي آب مي دويد ومرغابي ها را جمع مي كرد.صاحب سگ انتظار داشت دوستش درباره اين سگ 

اظهار تعجب كنداما دوستش چيزي نگفت.در راه برگشت او از دوستش پرسيد آيا متوجه چيزعجيبي درمورد  

 

سگش شده است؟دوستش پاسخ داد:آره در واقع متوجه چيز غيرمعمولي شدم.اينكه سگ تو نمي تواند شنا كند!!!!

بعضي افراد هميشه به ابعاد ونكات منفي قضيه توجه دارند.

هميشه بايستي جنبه هاي مثبت ونقاط قوت ديگران را در

نظربگيريم تا در آنان ايجاد انگيزه ي بيشتر كنيم.

 

 






:: موضوعات مرتبط: موفقیت , ,
:: برچسب‌ها: انگیزه ,
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
نویسنده : جوادمعینی فر
تاریخ : یک شنبه 29 بهمن 1391
مطالب مرتبط با این پست